www.moinzadeh.com


 
zohor.jpg (348949 bytes)
zohor.jpg (348949 bytes)
besharat2.jpg (12881 bytes)
ayakhoda.jpg (348949 bytes)
komedikhodayan.jpg (298981 bytes)
ansooyesarab.jpg (282884 bytes)
khayam.jpg (483390 bytes)
 

payambarankherad.jpg (257548 bytes)

 

بازتاب

 

ظهور،حکایت من و امام زمان

***

میرزا آقا عسکری(مانی)

«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات دینی و امام زمان

تاريخ نگارش : ۱۹ ارديبهشت۱٣٨٨

برای شنیدن گفتار مانی/ دیدن این مطلب لطفا به آدرس زیر مراجعه کنید

 

http://www.nevisa.de/index.jsp?d=article/article&essayId=1553&authorId=2


این گفتار در ۶ ماه مای ۲۰۰۹ در برنامه ی مانی در پرشین رادیو (اندیشه ها) پخش شده است.

www.epersianradio.com

در همین رابطه گفتگوئی داشتم با آقای معین زاده که آن را هم می توانید در همین بخش از نویسا بشنوید.

متن نوشتۀ: میرزا آقا عسگری(مانی)

«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات

حکایت هوشنگ معینزاده و «امام زمان»

 

ایران درچرخشگاهِ فرهنگی دشواری به سر میبرد. پس از فرورفتن میهن ما در مرداب دین اسلام و فرهنگ تازیان، هرگونه تلاش سیاسی، نظامی و فرهنگی برای برونرفت از شکست سیاسی فرهنگی در چهارده سدهی گذشته بینتیجه مانده است. تلاش ایرانیان برای دورزدن دین و فرهنگ اعراب، یا بهسازی محتوای آن موجب نهادینه شدن هرچه بیشتر اسلام بنیادگرا شد. شاخههای دینی مانند عرفان و صوفیگری نه تنها نتوانستند از اسلام ناب محمدی بگریزند، بل که به تعمیق و ماندگاری و گسترش آن یاری رساندند. ایجاد انواع فرقههای دینی با روکش اسلام که برخیهاشان برای گریز از «فرهنگ» غالبِ اعراب بود بینتیجه ماند. صدها فرقهی «حیدری» و «نعمتی» موجب تفرقهها، زدوخوردها، و کشتار بیشتر ایرانیان به دست خودشان شد. خونینترین و جاهلانهترین فرقه، فرقهی شیعه بود که از دوران قدرتیابی حکومتیاش در دوران صفویه تا به اکنون، بخشهائی گسترده از ایرانیان را در«جهل مرکب» فروبرده و پیامدهای خونین، ویرانگر و تحمیقگر آن را امروز در قدرتیابی سیاسی دوبارهی آن در ایران امروز میتوان دید. اساس تفکر این فرقه بر تولید خرافه، جعل احادیث، فساد معنوی و تحمیق تودههای ایرانی بوده و هست. شاخصترین این خرافات و جعلیات، تولید دروغ بزرگی با نام «امام زمان» بوده است. یک سناریوی فوقالعاده مضحک، اما ماندگار و ویرانگر. آخوندهای وارداتی از لبنان و دیگر سرزمینهای عربی باهمدستی ایرانیانی که روحیهی خود را پس از شکستهای پیاپی از اعراب، مغولها و ترکان از دست داده بودند پروژهی جعلی «امام مهدی» را پیاده کردند و به ایرانیان تلقین کردند که پسربچهی پنجسالهای که گویا درچاهی در سامره فرورفته برای نجات آنان «ظهور»خواهد کرد! بر اساس این پروژه، ایرانیان باید قرنها و شاید هزارهها، ستم و نکبت و تیرهبختی را تحمل کنند و چشم به راه «ظهور امام دوازدهم» باشند تا بیاید و جهان را در خون و شکنجه و ویرانی فروببرد و سرانجام، پیرواناش (شیعیان.ایرانیان) را خوشبخت نماید! هیچجای این پروژه با خرد و عقل همساز نیست. این بدترین و باورنکردنی سناریوئی است که تا کنون بهدست «بشر» نوشته شده و اکثریت یک ملت کهن مجری آن بوده است. با این همه، بیش از دوازده قرن است که میلیونها میلیون ایرانی برای صحنهی پایانی این سناریوی خونین که همانا «ظهور» باشد لحظهشماری کرده و میکنند. مردمی که روزی روزگاری مصدر قدرت، دانش، صنعت و ادبیات بودهاند، مردمی که روزگاری امپراتوریهای بزرگی درخاورزمین برپا کرده بودند، امروزه در شوهای مضحکی با نام «عاشورا و تاسوعا» با قمه و زنجیر بر سر و روی خود میزنند، خود را در حوضچههای گِل، گِل مالی میکنند، برسر و شانه و صورت خود گِل میمالند، نوحهخوانی و گریه و زاری میکنند، و برای فرارسیدن «انقلاب مهدی» سردر چاه «جمکران» فروبردهاند. آیا چنین مردمانی سحر و جادو شدهاند؟ آیا اینان «طلسم» شدهاند؟! آیا جادادن این «هویت جعلی» با نام «تشییع» در کالبد چنین مردمانی، برای نگهداشتن ابدی آنان در تباهی و تاریکی طراحی نشده است؟! از آن لایهی نازک و شکستنی ایرانیان دگراندیش و روشنبین که اینگونه خرافات را نپذیرفته و جان و مالشان را در راه افشاء این توطئه باختهاند بگذریم. چرا که آنان اگرچه در اندیشه نیرومند و نو بودند، اما «سیدها» و «آخوندهای وارداتی» و«آخوندهای تولید شده درایران» توانستهاند تودههای مردم را زیر خط دانائی و آگاهی نگهدارند و از همان تودهها لشگری جرار برای سرکوب آن لایهی نازکِ نواندیش ترتیب دهند. تماشای انبوه مردمانی که در«عاشورای حسینی» سیاه میپوشند و سیاه میاندیشند و خون خویش را بر سرتاپای خویش میافشانند چیز واقعا عجیب و غریبی است! آن هم درست در قرن بیست و یکم که دانش و آگاهی مردم متمدن جهان سر به کهکشانها کشانده است. تماشای تودههائی که برای ظهور آن بچهی ۵ سالهی عرب در خیابانها و مساجد ایران نعره میزنند، یقه میدرانند، روی مین میدوند و«نیروی استشهادی» (برای کشتار دگراندیشان ) تشکیل میدهند بسیار ترحمانگیز و شگفتیزا است. براستی ما کیستیم؟ چیستیم؟ در کجای جهل تاریخی به اسارت رفتهایم؟

وظیفهی روشناندیشان در این لجنزار فرهنگی و دینی چیست؟وظیفهی روشنفکران، نویسندگان و شاعران در میان اینگونه مردم جادوشده و خرافهپیچ چیست؟ اینان چگونه میتوانند این کشور کهن و این مردم را - که روزی روزگاری سرشان به تنشان میارزیده و اکنون درلجنزاری متعفن فرورفتهاند - از تباهی و گمراهی برون آورند؟ بسیارانی بودهاند که در پردهبرداری از این سناریوی ضدایرانی، گفتهاند و نوشتهاند. اما برای خنثاکردن لشگر «روحانیون» عربزده و عربتبار، تلاشی هزارچندان لازم است. هنوزهم هستند بسیارانی که درکار دریدن پوست گوسفندی هستند که بر تن گرگ هار روحانیت و بنیادگرایان کشیده شده است. آیا اگر تلاشهای گذشته بیثمر یا کمثمر بودهاند، باید سکوت کنیم و خود نیز بخشی از آن «جهل مرکب» شویم؟ یا نه، باید با هر قیمتی که شده به ندای وجدان و آگاهی پاسخ دهیم و بکوشیم که آن «لشگر استشهادی» را که جان و امنیت جهانیان را در امروز و آینده تهدید میکند خنثا کنیم؟ اگر «روشنفکران» چنین نکنند، چه فرقی با تاریک فکران دارند؟

هوشنگ معین زاده یکی از روشنفکران شجاع و آگاه ایران امروز است. آگاه است، چرا که با همان «جهل مرکب» و تاریخی، با اسلام و شیعه درگیری فکری و روشنگرانه دارد. شجاع است زیرا اندیشههایش را مینویسد و با نام و نشان خودش منتشر میکند. او پشت نام مستعار پنهان نشده است. او روشنگریاش را در سمبولها و استعارههای عجیب و غریب پنهان نمیکند. رک و راست با کارگردانان«سناریوی امام زمان»و با خود«امام زمان»و با«خدای امام زمان» درگیرشده است. او یکی از وجدانهای بیدار و آگاه زمانهی ما است. از او کتابهای گوناگونی در افشاء خرافات دینی و اسلامی خواندهایم. بتازگی هم کتاب جانانهای از او را در دست داریم با نام«ظهور. حکایت من و امام زمان»که کتابی است خواندنی و ماندنی. بویژه برای همان تودههای پرشمار جادو شده و خود آزاری که ابزار پروژهی نابودی ایران با اسلام شدهاند. تردید ندارم که نه تنها روشنبینان امروز کار او را ارج مینهند، بل که آینده به او آفرینها خواهد گفت.

میتوان از دیدگاه نقد ادبی یا داستانپردازی، شیوهی پرداخت کتاب را به چالش کشید و آنجاهائی را که معین زاده بر اسب بالدار خیال شخصیت های مورد بحث اش را به کنش و واکنش وامیدارد زیر ذره بین گذاشت. مثلا ظهور «امام زمان» در پاریس، نطق او در جمکران در برابر هزاران هزار ایرانی (بدون حضور خبرنگاران و بازتاب آن در رسانه های جهان)، کشته شدن او با توطئۀ سران رژیم اسلامی در ایران، یا سفرهای او با پای پیاده به شهرها و روستاهای ایران و گفتگویش با مردم.

طراحی صحنه های داستان با واقعیت امروز ایران و جهان، همخوانی تنگاتنگی ندارد. حتا ممکن است خواننده ی کتاب در طول داستان، کم و بیش به «امام زمان» علاقمند شود و دلش برای او بسوزد! معین زاده، متفکر خوبی است اما داستان پرداز برجسته ای نیست. افشای واپسماندگی فرهنگی، ناگزیر ابزار و تکنیک مدرن را طلب میکند. طراحی کش و واکشها در داستان و شخصیت های کتاب«ظهور» با شیوه ی داستان نویسی مدرن و تکنیک های امروزین آن همخوان نیست.

البته معین زاده قصد نوشتن داستان یا رمان نداشته است اما از این شیوه در کتاب «ظهور» و کتابهای دیگرش به فراوانی بهره گرفته است و همین امر توجه خواننده را به امر پردازش و مهندسی ادبی ی کتاب هم جلب میکند. میتوان به نثر کتاب که یادآور نثرنویسی چنددهه پیشتر است انگشت گذاشت و موضوعات تکنیکی و ادبی ی دیگر را مطرح کرد. اما مهمترین گفتمان کتاب «ظهور» همانا نشان دادن گنداب خرافه است و شکستن هاله ی«تقدس» گرداگرد حقه بازی بزرگ آخوندی در ایران، یعنی پدیده ی «امام زمان» است. شجاعت معین زاده در به چالش کشیدن ذهنیت شیعه را باید ستود. مهم این است که چنین کتابهائی نوشته شوند و در دسترس توده های جادو شده و جن زده قرار گیرند شاید خواب تاریخی آنان اندکی بیاشوبد، فکر کنند، شک کنند، موافقت یا مخالفت کنند تا شاید سرانجام و در جریان یک سری داد و ستد فکری درازمدت، از دنیای خرافات به دنیای واقع بینی پای بگذارند. خواندن این کتاب و کتاب های دیگر معین زاده را باید بویژه به همان درماندگان در خرافه و دین و جادو توصیه کرد. این کتابی است برای آنها، خطاب به آنها و برای روشن کردن آنها.

 

 

کتابگزاری کیهان لندن

ظهور، حکایت من و امام زمان

از دکتر شعاع الدین شفا *

 

دیدگاه معین زاده در قصه ظهور

 شبیه شیخ فرید الدین عطار در منطق الطیر است.

انقلاب اسلامی سال 1357 که حکومت آخوندهای ریاکار و فاسد را برای ایرانیان به ارمغان آورد یک فاجعه بزرگ تاریخی بود و ملتی را که می رفت بالاخره جای واقعی خود را در جهان امروز به دست آورد، به بند خرافات و عقب ماندگی های مذهبی کشید. یک نکته مثبت در این اتفاقات شوم آگاهی مردم ایران از نتایج وحشتناک دخالت مذهب در امر حکومت است که قبلاٌ تا حد زیادی از آن بی اطلاع بودند.

کتابها و مقالات بیشماری چه به فارسی و چه به زبان های دیگر از طرف فرزانگان ایرانی و خارجی نوشته شده و طی آنها ماهیت آخوند و حکومت مذهبی به اطلاع مردم رسیده است. تعدادی از این نوشته ها و گفتارها ضد مذهب و تعدادی در جهت مبارزه با خرافات مذهبی است نه خود مذهب. بعضی دیگر در جهت رسوا کردن گروه دستاربند شیاد است و برخی به احساسات میهنی و ضد خارجی توجه دارد، ولی در این میدان هوشنگ معین زاده روش ابتکاری خاصی را ابداع کرده که از هر جهت جالب است. وی سالها پیش کار خود را با انتشار کتاب «خیام و آن دروغ دلاویز» آغاز کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و چندین بار تجدید چاپ شد و سپس کتابهای دیگر از قبیل «آنسوی سراب»، «کمدی خدایان»، «آیا خدا مرده است؟» و «بشارت»، با سبک خاص خود ارائه داد که همه آنها نقش موثری در روشنگری داشتند و آخرین آنها کتاب «ظهور، حکایت من و امام زمان» است که اخیراٌ به چاپ رسید.

معین زاده در آثار خود از سبک سور رئالیسم Surrealism  استفاده می کند که در آن زمان و مکان وجود ندارد و انسانهای واقعی و تخیلی با یکدیگر ترکیب میشوند. وی از توسل جستن به مسائل ماوراء طبیعه امتناعی ندارد و منظور اصلی او پیامی است که در همه آثارش به چشم می خورد : رهایی از اندیشه های پلید و سپردن اختیار به دست مردم در یک جامعه آزاد و سکولار. اگر کارگردان بزرگ ایتالیایی «فدریکو فلینی» امروز زنده بود و با مطالب«ظهور»معین زاده آشنایی پیدا می کرد، می توانست بهترین فیلم سوررئالیستی خود را بر اساس آن تهیه کند و جایزه اسکار را یک بار دیگر به چنگ آورد. جر معین زاده و فلینی چه کس دیگری می تواند امام زمان را از چاه جمکران بیرون بکشد و جبرئیل و امام زمان را وادار به تشکیل جلسه ای برای اقدامات مربوط به سقوط رژیم سرکوبگر آخوند کند و برنامه ای را که معین زاده طرح کرده و به تصویب نهایی قادر متعال که در این زمینه حرف نهایی را می زند رسانده به مرحله اجرا در آورد؟

معین زاده نثری شیوا و روان دارد و در عین حال تا سر حد امکان واژه های اصیل فارسی را به کار می برد.

معین زاده در یک شب تاریک و بارانی با امام زمان که به توصیه خداوند به پاریس برای دیدن وی آمده است برخورد می کند و او را به منزل خود می آورد. خداوند که شخصاٌ کتابهای معین زاده را خوانده و از آنها لذت برده است، امام را نزد او فرستاده تا فکری برای ملت بیچاره و اسیر اوهام و خرافات بکند.

معین زاده نقشه ای طرح میکند که توسط جبرئیل به اطلاع خدا میرسد و به مرحله اجرا در میاید. این نقشه برای رهایی ملت ایران از بند خرافات و حکومت آخوند است و امام زمان بازیگر اصلی آن به شمار می آید.

امام از چاه جمکران بیرون می آید و واقعیت ها را که با آنچه آخوندها در جهت گمراهی و عقب ماندگی مردم عنوان کرده اند، بکلی متفاوت است به اطلاع مردم می رساند. وی فی المجلس دادگاهی برای محاکمه سران رژیمی که به مردم ایران آن همه ستم روا داشته است تشکیل میدهد که دادستانی آن با «مام میهن»، این بانوی کهن سال زیبا و نورانی است که از گوشه آسمان بر تخت روانی مجلل به زمین می آید و در صندلی دادستانی دادگاه تکیه میزند و پس از این جلسه ماجراهای جذاب دیگری روی می دهد.

دیدگاه معین زاده در این قصه شبیه شیخ فریدالدین عطار در منطق الطیر است. پرندگانی که در جستجوی رئیس تصوری خود با تحمل مشقت فراوان به کوه قاف رسیدند تا سیمرغ را برای این مقام برگزینند، از وی اثری نیافتند و چون خوب نگاه کردند، عکس خویش را در آئینه دیدند که تعداد آنها سی مرغ بود. سیمرغ وجود نداشت و فقط اتحاد آنها توام با رنج فراوان باعث رسیدن آنها به مقصد شده بود.

کتاب دارای  Happy Ending  است، به این معنی که نقشه معین زاده مو به مو اجرا می شود و در نتیجه آن بدون این که خون از دماغ کسی بیاید، حکومت آخوندها به قول سعدی مانند برف در آفتاب تموز آب می شود و یک حکومت ملی که باید قانون اساسی جدیدی را تنظیم کند بر سر کار می آید تا آزادی و مساوات و عدالت را پایه ریزی کند.

این نقشه یک شرط کوچک دارد تا عملی شود. این شرط چیست؟ باید کتاب«ظهور» را تا انتها خواند تا به آن واقف شد.

 

------------------------------------

* دکتر شعاع الدین شفا، برادر استاد شجاع الدین شفا است که قبل از انقلاب آخرین سفیر ایران در ایتالیا بود. وی دکتری خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه نوشاتل سوئیس گرفته و در وزارت امور خارجه پست های مهمی بر عهده داشت. دکتر شفا در سال 1351 به مناسبت ترجمه «سفر نامه پیتر ودلا دله» از ایتالیایی به فارسی جایزه بهترین کتاب سال را دریافت داشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Nimrooz

 

 

 

شماره 1007 آذر ماه1387

از: بهرام معصومى

معرفى  كتاب

 ظهور، حکایت من و امام زمان

 

كشور ايران، كشور كوروش و داراست.

 

كتاب «ظهور»، اثرى جديد از هوشنگ معين زاده است كه اخيراً در ۳۲۵ صفحه، توسط انتشارات آذرخش در اختيار دوستداران ادب فارسى قرار گرفته است. اين كتاب ششمين اثر اين نويسنده پس از آثار: «خيام و آن دروغ دلاويز، هفت خوان آخرت، آنسوى سراب، آيا خدا مرده است و بشارت» بوده كه انتظار مى رود همچون ديگر آثار وى مورد توجه و استقبال فارسى زبانان قرار گيرد و به چاپ هاى بعدى دست يابد.

اين كتاب كه عنوان دوم «حكايت من و امام زمان» را بر روى جلد خود نشانيده است، از پنج فصل و پايانه اى (پيامى به ملت ايران و توصيه اى به روحانيون) تشكيل گرديده و با تكيه بر اسناد و مدارك، روايات و احاديث بسيار و بهره گيرى از دانش روانكاوى در راستاى درك پديده هاى مذهبى و سياسى نشان مى دهد كه چگونه و چطور عده اى فريبكار و دغلباز، مردم بى خبر و ساده لوح را قرن هاى متمادى تحقير و خوار نموده، تا از اين طريق بر مال و جان و ناموس مردم به ويژه زير لواى وعده هاى باطل و بيهوده مسلط گردند و سوءاستفاده نمايند.

كتاب با اين عبارت: «تقديم به زنده ياد منوچهر فرهنگى ايرانیار پاكنهادى كه جان خود را در راه شناساندن فرهنگ كهنسال ايران و بيدارى مردم ميهن خود از دست داد و با خون پاك خود نام و يادش را در تاريخ حركت فرهنگى خردگرائى ايرانيان جاودانه ساخت»، آغاز مى گردد.

شادروان فرهنگى از ايرانيان پاك سرشت زرتشتى بود كه در يكى از روزهاى پايانى سال گذشته خورشيدى در آستانه نوروز بر اثر ضربات چاقوى يك زن حزب الهى در شهر مادريد (اسپانيا) به وضع فجيعى در برابر ديدگان همسر وفادارش به قتل رسيد و ننگ و رسوائى ديگرى بر كارنامه سياه و خفت بار رژيم خون و وحشت افزود. در مقدمه اى كه معين زاده بر اثر خواندنى خود نگاشته است، گويد: «.... از ويژگى هاى شگرف انسان اين است كه مى تواند در عالم خيال و در عرصه پندارهاى خود، تصورات و توهماتى را تجسم كند كه در عالم واقع هرگز انجام شدنى نيست. انسان است كه مى تواند بر بال هاى ظريف و نيرومند تخيلاتش بنشيند و خود را به جايگاهى بكشاند كه زمين و زمان و هر آنچه را مى خواهد، بيافريند. ابر و باد و خورشيد و فلك را به انقياد بگيرد تا هر ناشدنى را شدنى سازد...». وى همچنين در شأن نزول اين كتاب كه عنوان دوم (حكايت من و امام زمان) را به خود اختصاص داده است، مى نويسد: «... آخوندها كه اطلاعاتشان از مسائل سياسى، تاريخى و فرهنگى از حد بعثت و هجرت، غزوات بدر و احد و صلح حديبيه و حكمیت خلافت ميان على و معاويه و مشتى احاديث و روايات مجعول فراتر نمى رود، از تاريخ عبرت آموز كشور ايران آگاه نيستند وگرنه مى دانستند كه ايران نه كشور اسكندر شد كه امپراطورى پر شوكت هخامنشى را از ميان برد و نه كشور عرب گرديد كه چندين قرن در آن حكومت راندند و نه كشور امام زمانى خواهد شد كه آخوندها سنگ او را به سينه مى زنند. وى در همين رابطه در سطورى ديگر از همين بخش مى افزايد: «كشور ايران، كشور كوروش و داراست. كشور اردشير و شاهپور است. كشور يعقوب و بابك است. كشور من و تو خواهران و برادران ايرانى ما است، نه كشور مشتى عرب و عرب زاده كه مى خواهند كشورمان را به امام زمانى كه در سرزمين پدران خود جز چاهى نصيبش نشده، بدهند و او را صاحب كشور «ايران» قلمداد كنند.»

هوشنگ معين زاده با عرضه اين اثر همچون آثار ديگرش با قلمى توانا و سبكى ساده نشان مى دهد كه ريشه آنچه ما با آن در ايران امروز تحت لواى «رژيم مذهبى و الهى» روبرو هستيم، از حالت دوگانگى ايران نشأت گرفته است. ايرانى با تاريخ و فرهنگى والا و گهربار كه همچنان زبان زد عام و خواص و دنياى غرب و شرق بوده و ايرانى ديگر كه ايدئولوژى تحريف شده و مجهولى را براساس روايات بى پايه و ويرانگر با خود يدك مى كشد و عده اى دغلباز و فريبكار چرخ هاى پوسيده آن را فقط در راستاى بهره كشى مادى و معنوى هر چه بيشتر به حركت درمى آورند و آن را با صدها ترفند از زوال و نيستى بازمى دارند و متأسفانه اكنون نيز بيش از هر زمان ديگرى حتى فزون از دوران صفويه و قاجاريه بر تمامى امور سياسى، فرهنگى، اجتماعى و... كشور و ملت ستمديده ايران تسلط يافته و از قرار تا نابودى كامل ايران عزيز ما و تحقير هر چه بيشتر ملت از پاى نخواهند نشست و در اين راه آنچنان راه افراط پيش گرفته كه نه تنها مردم كشورهاى متمدن غربى، بلكه شهروندان كشورهاى آسيائى و آفريقائى بر ما دل مى سوزانند.

كتاب فقط يك اثر سياسى- ادبى نيست. يادآورى هاى تاريخى و مذهبى اين اثر كه معين زاده با وسواسى بى نظير دست چين نموده است، كتاب را به هدف نويسنده كه همانا «روشنگرى» باشد، نزديك مى سازد، همانگونه كه خود به صراحت اعلام داشته كه: «.... تاريخ رسالت بزرگى بر دوش نسل ما گذاشته است. ما هستيم كه بايد حقايق را به صراحت به گوش مردم برسانيم. آنان را بيدار و تكليفشان را براى آخرين بار با آخوندها روشن سازيم، تا ملت ما ديگر سرانجامى اين چنين كه اكنون گرفتارش هستيم، پيدا نكند. ذيلاً ضمن توصيه مطالعه اين كتاب آموزنده، خواندنى و جالب، سطورى از آن را براى شما خواننده گرانمايه برگزيده ايم، كه چنين إست :

«... من پس از گفتگو با اشخاص مختلف که چکیدۀ سخنان تنی چند از آنان را بازگو کردم به این نتیجه رسیدم که بر خلاف تصورم هیچ یک از آنهایی که معتقد به امام زمان هستند یا تظاهر به این امر می کنند، حاضر به شرکت در ظهور او نیستند. اکثر این افراد بی آنکه مخالف ظهور باشند، به بهانه ای از شرکت در آن طفره رفتند. در بررسى علل بى اعتنائى اين افراد به مسأله ظهور، به چند نتيجه رسيدم :

نخست آن كه اكثر اين افراد مانند آخوندها، به امام زمان به عنوان يك وسيله براى سودجوئى نگاه مى كنند، درست همانگونه كه در گذشته بسيارى از كاسبكاران و به خصوص بازاريان به مكه مى رفتند كه مردم آنها را حاجى خطاب كنند تا بهتر بتوانند سر مشتريان خود كلاه بگذارند. دوم اين كه اقامت در يك كشور مرفه و آزاد جهان در اعتقادات مذهبى اين افراد تأثير گذاشته است. اينان ديگر به فكر آن نيستند كه براى رفاه و آسايش و امنيت خود دست به دامان موهوماتى مانند امام زمان بزنند. به قول يكى از همين اشخاص كه به صراحت گفت: «امام زمان به درد مردمى مى خورد كه گرفتار ظلم و ستم و جور و جفاى نمايندگانش هستند. آنچه امام زمان قرار است بعد از ظهورش براى مردم بياورد، در كشورهاى غربى، دولت هايشان براى مردم خود فراهم كرده اند...»...

***

 

 

معرفی کتاب از دکتر شاهرخ احکامی

میراث ایران (امریکا)

ظهور

حکایت من و امام زمان

 

از هوشنگ معین زاده تا به حال کتاب های : خیام و آن دروغ دلاویز (بهشت)، هفت خوان آخرت (دوزخ)، آنسوی سراب، آیا خدا مرده است؟ و بشارت، خدا به زادگاهش باز می گردد را خوانده ایم.

هوشنگ معین زاده در مقدمه کتاب تازۀ خود« ظهور، حکایت من و امام زمان» می نویسد :

ایران متعلق به من و هموطنان من است. امام زمان یا هر امام دیگر، اگر به دنبال مملکتی      می گردد، بهتر است به همان کشوری برود که در آنجا زاده شده است.....

او می نویسد : تمام ادیان و مذاهب هر کدام یک مهدی موعود در مسائل ایمانی برای پیروان خود در نظر گرفته اند. وظیفه و مسئولیت این مهدی ها نیز مانند خدا از یک سو مدد رسانی به انسان های فرو مانده در مشکلاتشان می باشد و از سوی دیگر در رفع ظلم و ستم یار و یاور انسان ها قلمداد می شود. با این تفاوت که آنها بر خلاف خدا که این مسائل را به روز قیامت و دوران پس از مرگ حواله داده است، ظاهراٌ در زمان حیات و در دنیای خاکی انسان انجام خواهند داد.

در جای دیگر می نویسد ... مهدویت در همه ادیان و مذاهب وجود دارد. پیروان همه مذاهب در اعماق وجود خود و در زمانی که از دست ظالمان و ستمگران کارد به استخوانشان می رسد، آرزوی ظهور یک منجی را می کنند. و بالاخره در «پایانه» کتاب می نویسد :

آنچه در این دفتر خواندید یک حکایت بود، حکایتی که در گوشۀ دور افتادۀ غربت و تنهایی و در اوج نگرانی از آیندۀ مبهم میهنم در عالم خیال با بهره گرفتن از اندیشه های آرمان خواهی خود بدان پرداخته و برای هم میهنانم نوشته ام..... سعی و کوشش من این بود که راهی هر چند خیالی به پیشگاه ملت ایران ارائه کنم، با این امید که شاید از مسیر این خیال پردازی ها کوره راهی به سوی واقعیت گشوده شود.

***

 

 

 

 

نحستین بازتاب کتاب

ظهور، جکایت من و امام زمان

نخستین بازتاب انتشار کتاب « ظهور، حکایت من و امام زمان»، ایمیلی است که از جانب یکی از دوستان ارسال شده است که آن را عیناٌ و بدون تفسیر جهت آگاهی منتشر می کنم :

 

1- همرزمان، ايرانيان گرامی،

ديروز به دنبال خبر انتشار نسک (کتاب) تازه کدبان هوشنگ معين زاده بنام « ظهور، حکایت من و امام زمان» خبری در يکی از تارنما های دست پرورده رژيم منتشر شد با اين ترتيب «احمدی نژاد : امروز پس از گذشت قرن‌ها نام امام عصر در دنيا منتشر شده است و اين از جمله بالاترين افتخارات است» در ادامه خبر آمده بود: « رئيس‌جمهور با تأكيد بر ضرورت دعوت بشريت به امام عصر تصريح كرد: بالاترين رسالت تبليغ جز اين نيست كه قلوب انسان‌ها را به امام عصر متصل كنيم و روح تبليغ و انسان‌سازی جز معرفي و ترويج امام عصر و ارتباط دادن با آن امام عزيز نيست.احمدي‌نژاد خاطر نشان كرد: امروز به فضل الهی پس از گذشت قرن‌ها مهجوريت نام امام عصر در دنيا منتشر شده است و اين از جمله بالاترين افتخارات است. »

 استاد فرهيخته ای اين نکته را به من ياد آور شدند؛ براستی که اينبار احمدی نژاد راست می گويد، برای اولين بار پس از قرن ها مهجوريت نام امام زمان را کدبان هوشنگ معين زاده به درستی در کتاب خود «ظهور، حکايت من و امام زمان» منتشر کرده است. و احمدی نژاد چه به موقع دهنش را باز کرده است و چه تبليغ خوبی برای کتاب کدبان معين زاده می کند. لازم است پيرو فرمايشات گهر بار رئيس جمهوری بيمار که معلوم نيست چطور چيز خور شده و چه بيماری مرموزی دارد که خبر زيادی از او پخش نمی شود، گفت با وجود تمام بيماری چون اهميت کتاب کدبان هوشنگ           معين زاده در اين دوره از زندگانی بشريت به همه کس آشکار است اين "بلبل خوش آوا!!» در عين بيماری با شتاب به اين کار دست زده است. اين استاد نوشته بودند «وقتی که من ای-میل زیر (ايميل مربوط به کتاب «ظهور، حکایت من و امام زمان»)  را دیدم متوجه شدم که احمدی نژاد برای اولین بار راست گفته است و منظورش همین کتاب آقای معین زاده بوده است.»

**

ما از کدبان معين زاده بسيار سپاسگزاريم که برای اولين بار نام امام زمان و مسئله ظهور را به درستی و در زمانی بسيار مناسب در جهان منتشر کرده اند. ح-ک

 

2- دکتر ایرج ربیعی روزنامه نگار سرشناس ایرانی نیز در دنباله همین موضوع، مطلبی نوشته اند که آن را در سایت پر بینندۀ خود  http://www.djar.eu منتشر کرده است. این نوشته نیز عیناٌ برای آگاهی منتشر میشود :

 

دکتر ایرج ربیعی:

ظهو، حکایت من و امام زمان،

اثر جدید هوشنگ معین زاده

به کجا میرویم در کدامین صحنه بازی زندگی میکنیم

خبر انتشار اثر جدید هوشنگ معین زاده بنام (ظهو، حکایت من و امام زمان) مانند کتابهای دیگر همکار ارجمند هنوز چند روزی از انتشار آن نگذشته، بازتاب عمیقی در محافل فرهنگی و تحقیقی ایرانیان برون و درون مرز داشته است. ما به سهم خود به هوشنگ معین زاده تبریک میگوئیم و روزهای بهتر و شادتر در پناه کلیه دوستدارانش برای وی آروز میکنیم.

هوشنگ معین زاده با انتشار این کتاب ثابت کرد، ایرانیان حتی در زمینه های فلسفی که مدتها است در فرهنگ ایران رنگ چندانی ندارد، از تفکری عمیق و بینشی فراخور زندگی مردم امروزی برخور دار است.

معین زاده در حقیقت میگوید، آنچه را باید قرنها پیش برای فرار از پلیدی ها و تحجر فکری مردم ایران زمین گفته میشد. ما مطمئن هستیم معین زاده آسوده نخواهد نشست و چنانچه در یک گفتگوی کوتاه به نویسنده در پاریس اظهار داشت، بگونه ای که تصورش برای او غیر ممکن بود قلم به دست گرفت و در سنین بالا آثاری از خود بوجود آورد که همگی آنها مملو از تنش های فلسفی و توآم با نگرشی جدید در بطن تاریخ فرهنگ ایران هستند.

ما در صفحه جار www.djar.eu در آینده نزدیک بیشتر به اثر جدید معین زاده، (ظهور حکایت من و امام زمان) خواهیم پرداخت و از خوانندگان تقاضا میکنیم چنانچه مایل باشند نظر خود را بعد از خواندن این کتاب برای نشر در صفحه جار برای ما ارسال کنند. به آنچه در زیر میخوانید دقت کنید شاید بتوانید جواب آن را در اثر جدید معین زاده پیداکنید. آیا فردی که خود را رهبر ملت بزرگ ایران با گذشته درخشان خود میداند، به آنچه میگوید اندیشیده است؟

از دروازهای جهل بگزریم به انسانیت و دگر اندیشی پناه بریم

از گذشته پند گیریم، در حال زندگی کنیم و آینده را بسازیم

حال این شما و اینهم گفته های پرزیدنت جمهوری اسلامی

" رئيس‌جمهور با تأكيد بر ضرورت دعوت بشريت به امام عصر تصريح كرد: بالاترين رسالت تبليغ جز اين نيست كه قلوب انسان‌ها را به امام عصر متصل كنيم و روح تبليغ و انسان‌سازي جز معرفي و ترويج امام عصر و ارتباط دادن با آن امام عزيز نيست.احمدي‌نژاد خاطر نشان كرد: امروز به فضل الهي پس از گذشت قرن‌ها مهجوريت نام امام عصر در دنيا منتشر شده است و اين از جمله بالاترين افتخارات است. "

به درستی احمدی نژاد برای اولین بار راست گفته است و منظورش همین کتاب آقای هوشنگ معین زاده بوده است.

 

 

3- معرفی کتاب

در کیهان لندن شماره 1231

 

حکایت من و امام زمان

نوشته هوشنگ معین زاده

«حکایت من و امام زمان» کتاب تازه هوشنگ معین زاده اخیراٌ روانه بازار شده است. این کتاب که مانند دیگر نوشته های هوشنگ معین زاده در قالب یک داستان تخیلی تدوین شده، به ماجرای وجود حجت ابن الحسن، امام زمان شیعیان می پردازد و اختلافاتی را که در این زمینه وجود دارد تشریح می کند و اسناد و اطلاعات تازه ای را در اختیار خواننده قرار می دهد.

این ماجرای تخیلی همچنین داستان ظهور امام زمان را شرح می دهد. خواننده با خواندن داستان ظهور در می یابد که امام زمان هنگامی که ظهور کند دست به چه اقداماتی خواهد زد، چگونه انتقام خاندان و قبیله خود را از خاندان بنی امیه و بنی عباس می گیرد و بالاخره چگونه می خواهد عدل را در سراسر جهان برقرار کند.

هوشنگ معین زاده در باره کتاب تازه خود می گوید : «این کتاب نیز مانند نوشته های پیشین من به صورت رمان نوشته شده است. با این تفاوت که در این رمان سعی گردیده که میان عالم خیال و دنیای واقعیت پلی ایجاد و راهی جلوی پای ملت ایران گشوده شود تا شاید به این طریق بشود خرافاتی را که در قالب اعتقادات دینی و مذهبی به ما تلقین و تحمیل  کرده اند از باورهای خود جدا سازیم. به این منظور، ضمن  این که بسیاری از حقایق مربوط به امام زمان مطرح و بازشکافی می شود، این نماد اعتقادی شیعیان نیز به گونه ای که تعریف شده است، به صحنه کشیده می شود. یعنی ظهوری که مورد تمنای مردم است انجام می گیرد و عملاٌ نشان داده می شود که چارۀ درد مردم ایران ظهور امام زمان نیست، بلکه بیدار شدن و آگاهی یافتن از واقعیت ها و جدا شدن و دوری گرفتن از خرافات است.

او می گوید : با اینکه بسیاری بر این باورند که با خرافات نمی شود به رویارویی خرافات رفت. اما باور دیگر این است که بهترین راه برای خرافه زدایی مردمی که نسل اندر نسل با آن زندگی کرده و بدان خو گرفته اند، بردن آنها به درون این دنیای تاریک و سراسر توهمات است تا به چشم خود ببینند که سنگ بنای باورشان بر چه موهوماتی نهاده شده است.

به عنوان مثال، وقتی شریعتمداران مذهب شیعه به ما می گویند که برای ایجاد و گسترش عدل و داد، راهی جز ظهور امام زمان وجود ندارد، یا وقتی به مردم اینطور تلقین می شود که تیره بختی خود را باید تا زمان ظهور بپذیرند و تحمّل کنند و آن را مشیّت الهی بدانند. بایستی به این باورمندان به گونه ای قبولاند که بدون ظهور امام زمان نیز می شود عدل و داد ایجاد کرد و از مزایای آن برخوردار شد، چنانکه در بسیاری از کشورهای دیگر که آنها هم در آئین خود امام زمانی دارند، بدون ظهور امامشان توانسته اند عدل و داد و رفاه و آسایش و امنیت و غیره را برای خود بر پا کنند. پس چرا ما نمی توانیم عدل و داد ، رفاه و آسایش داشته باشیم؟ برای چه ما برای داشتن چنین مزایایی که  حق و حقوق طبیعی ماست، بایستی منتظر ظهور امام زمان باشیم؟»

هوشنگ معین زاده نوشتن کتاب را از چهارده سال قبل آغاز کرده و با نخستین کتاب خود«خیام و آن دروغ دلاویز» به سرعت در ردیف نویسندگان پر طرفدار جای گرفت. طی این مدت معین زاده چندین کتاب دیگر را در همین زمینه نوشته و به علاقمندان عرضه کرده است.

 

***

 

4- سایت شاهنامه و ایران

 http://pr.shahnamehvairan.com

می نویسد :

 

ظهور- داستانی پژوهشی از هوشنگ معين زاده

 

"ظهور"، يکی از کارهايی است که کمتر همانندش را می توان يافت، ديد و خواند."

معين زاده در يک داستان سرايی روائی (که بد بيارانه و شايد به ناچار بسياری واژه های تازی يا عربی را نيز در خود جای داده)؛ کاری کرده است کارستانی. بدين گونه که با کلک روانش، روانی به پژوهشی ژرف بخشيده است که از هر کسی ساخته و پرداخته نيست.

ظهور در زبانی داستانی پرونده ی ياری خواهی انسان در هنگام ناتوانايی هايش را باز کرده است و به چند و چون آن می پردازد.

جای پای؛ پديده "کسی می آيد"؛ کسی که مانند هر کس نمی تواند باشد؛ را شايد بتوان در فرهنگ خود جستجو کرد. چرا که "سوشيانس" يا "سوَشيانت"، واژه ای است همگانی و يا نامی عام (معرفه) است که در آيين« زرتشتی جايی برای خود دارد. سوَشيانس به کس و کسانی گفته می شود که در درازای زندگی خويش به راه راست و اشويی می روند و کارهايی اشويی می کنند و جهان و جهانيان را شاد (در باره ی واژه ی اشو،  نگاه کنيد به نوشته ای از مازيار قويدل به همين نام). در درازای زمان، دکان داران، اين واژه ی معرفه و همگانی را ويژه و خاص و نکره نماياندند و دفتر و دستگاهی به راه انداختند به درازای هزاران

ظهور از دريچه ای به پديده ی "کسی می آيد"، نگريسته که در درازای سده ها و هزاره رفته هيچ کس ديگری چنين توانايی ديدی را از خود به نمايش نگذاشته است.

معين زاده نگاه به تاريخ و نگاه تاريخی خود در زمينه ی نوشتاريش را چنان به روانی و شيوايی در دسترس خواننده می گذارد که گاه خواننده دلبسته داستان و نوشتار از ارزش و ژرفای آنچه در پيش روی دارد  به دور می ماند و غافل می شود.

معين زاده  اگر چه پيش از اين و در ديگر نوشته هايش نيز توانايی ويژه ای را که در چنين زمينه هايی دارد نشان داده، در ظهور پا را از آن ويژه کاری گذشته اش نيز فراتر نهاده است و بدون بد گويی و ناسزا بسياری از باورها را به چالش می کشيد

ظهور از يک سو با ريز بينی و نکته سنجی، خردورزی و باور خردورزانه را می ستايد و از ديگر سو، فرسوده سرايی و  خرابه پروری را بدون هراس از جمهور نادان و  حاکم زورمند بی سرانجام می خواند. ظهور نه به مانند داستان که به مانند پژوهشی خواندنی و ماندنی بايد خواند و به ديگران شناساند....

 

در بارۀ کتاب

ظهور

حکایت من و امام زمان

هوشنگ معین زاده

افسانهء امام زمان و قصهء ظهور او از هزار و دویست سال پیش با دروغ آشکار مرد رندی بنام عثمان بن سعید عمری از قبیلهء بنی اسد پا گرفت و با پیدایش سلسلهء صفوی به ایرانیان تحمیل شد. از آن تاریخ تا به امروز این افسانه چنان با سرنوشت مردم ایران گره خورده که گشودن آن به سادگی ممکن نیست، مگر به دو صورت :

نخست اینکه امام زمان ظهور کند تا تکلیف مردم ایران با او روشن شود که خود این امر چه از نظر عقلی و چه از باب شرعی غیر ممکن است. دیگر این که مردم ایران از خواب غفلت هزار ساله بیدار شوند تا بتوانند از چنبرۀ این دروغی که گرفتارش هستند، نجات پیدا کنند.

دو مورد فوقء رئوس مسائلی است که در کتاب«ظهور: حکایت من و امام زمان»به آن پرداخته شده است. بخش مربوط به ظهور که به خرافات مذهبی ارتباط پیدا میکند، به عالم خیال سپرده شده و در قالب یک حکایت تخیّلی ترتیبات لازمهء ظهور فراهم گردیده و امام ظاهر میگردد تا باورمندان به چشم خود ببینند که در آنصورت چه اتفاقاتی رخ خواهد داد و برخورد و واکنش آخوندهایی که مدعی نمایندگی امام زمان هستند، نسبت به او چگونه خواهد بود.

در بخش مربوط به بیداری و آگاهی مردم نیز با آشکار کردن حقایق تاریخی، نقل و قولها و روایات مکتوب و هر آنچه به نام امام زمان گفته اند، بازگو می شود تا ماهیّت دروغ آنهایی که این امام را ساخته اند روشن گردد. در عین حال، کوشش شده تا راهکار برون رفت از این سرنوشت مختوم نیز در لابلای صحنه های مربوطه ارائه گردد. راهکاری که می تواند الگویی باشد برای نجات مردم ایران از خسارت های ناشی از این دروغ و رهایی از اوضاع وانفسایی که هم اکنون گرفتارش هستند.

این کتاب نیز مانند نوشته های پیشین من به صورت رمان نوشته شده است. با این تفاوت که در این رمان سعی گردیده که میان عالم خیال و دنیای واقعیت پلی ایجاد و راهی جلوی پای ملت ایران گشوده شود. شاید به این طریق بتوان خرافاتی را که در قالب دین و مذهب به ما تلقین و تحمیل کرده اند از باورهای اعتقادی خود دور سازیم. به این منظور نماد

شیعیان به گونه ای که تعریف شده است به صحنه کشیده می شود. یعنی ظهوری که مورد تم مورد نظر باورمندان است انجام می گیرد تا عملاٌ نشان داده شود که چارۀ درد مردم ایران ظهور امام زمان نیست، بلکه بیدار شدن و آگاهی یافتن از واقعیت ها و جدا شدن و دوری گرفتن از خرافات است.

با اینکه بسیاری بر این باورند که با خرافات نمی شود به رویارویی خرافات رفت. اما باور دیگر این است که بهترین راه برای خرافه زدایی مردمی که نسل اندر نسل با خرافات زندگی کرده و بدان خو گرفته اند، بردن شان به درون دنیای تاریک توهمات است تا به چشم خود ببینند که سنگ بنای باورشان بر چه موهوماتی نهاده شده است.

به عنوان مثال، وقتی شریعتمداران مذهب شیعه به ما می گویند که برای ایجاد و گسترش عدل و داد، راهی جز ظهور امام زمان وجود ندارد، یا وقتی به مردم اینطور تلقین می شود که تیره بختی خود را باید تا زمان ظهور بپذیرند و تحمّل کنند و آن را مشیّت الهی بدانند. بایستی به این باورمندان به گونه ای قبولاند که بدون ظهور امام زمان نیز می توان عدل و داد ایجاد کرد و از مزایای آن برخوردار شد، چنانکه در بسیاری از کشورهای دیگر که آنها هم در آئین خود امام زمانی دارند، بدون ظهور امامشان توانسته اند عدل و داد و رفاه و آسایش و امنیت و غیره را برای خود بر پا کنند. پس چرا ما برای داشتن چنین مزایایی که حق و حقوق طبیعی ماست، بایستی منتظر ظهور امام زمان باشیم؟

نگاه ما در این کتاب فقط این نیست که ثابت کنیم شریعتمداران مان تحت لوای دین و مذهب با ما خدعه می کنند و با مشتی خرافات ما را به گمراهی می کشند، بلکه سعی گردیده که به هم میهنان خود راه نجات از اوضاع وانفسای کنونی را نیز نشان دهیم و از آنها بخواهیم که برای بهبود و سلامت زندگی خود به همت و توانایی های خود متّکی باشند، نه این که به امید موهومات بنشینند و منتظر باشند که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

هدف دیگر ما این است که مردم را با این حقیقت آشنا سازیم که آن امامی که قرار است با ظهور خود اوضاع نا بسامان ما را رو به راه و عدل و داد را برایمان به ارمغان بیاورد، هزار و دویست سال است که ظهور نکرده است. اگر هزاران سال دیگر هم منتظرش باشیم، به هزار و یک دلیل چنین ظهوری انجام نخواهد گرفت. دیگر این که چه کسی به ما تضمین می دهد که با ظهور ایشان اوضاع ما بهبود خواهد یافت؟ مگر ملت ما عملکرد نواب این امام را که پیش از او آمده و به حکومت هم رسیده اند، ندیده اند؟ آنها چه گلی بر سر ملت ما زده اند که بایستی منتظر ظهور امامشان باشیم؟ مگر ندیدیم که خمینی و  خامنه ای که هر دو از اعقاب خاندان او هستند و خود را نایبان وی قلمداد کرده اند، با ملت ما چه کرده اند؟ آیا این درست است که با این تجربهء تلخ همچنان چشم انتظار اجداد این آقایان باشیم؟ تازه این پرسش هم مطرح است که چه کسی به چه مجوزی گفته است که سرنوشت ملت ما به ظهور یک امام زمان عرب وابسته است؟ آیا خدا، امام زمان عرب خود را در میان همهء بندگان مسلمانانش فقط برای مردم مملکت ما در نظر گرفته است؟ آیا ملت ایران نیز مانند قوم یهود، ملت برگزیده خدا هستند و به جای ارض موعودی که به قوم یهود وعده داده، به ملت ایران هم یک امام زمان عرب را وعده داده است؟

 نهایت این که آیا بهتر نیست به جای متوسل شدن به امام زمان عرب و نمایندگان عرب تبار او، مردم ایران به دنبال کسی یا کسانی بروند که حداقل ایرانی باشند، چون تنها ایرانیان هستند که به فکر سعادت ملت خود می باشند نه بازماندگان اعرابی که برای غارت و چپاول به ایران آمده بودند؟ اینها و بسیار مطالب دیگر در این کتاب مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و آنچه شرط بلاغ است نیز گفته شده است.

لازم به تکرار است که از قرن های پیش، آخوندهای شیعه، سرنوشت مردم ایران را با افسانهء امام زمان و قصهء ظهور او چنان گره زده اند که تا این حضرت ظهور نکند یا ملت ایران بیدار و آگاه نشوند، بخصوص تا وقتی که سایهء شوم آخوندها از سر مردم ایران کم نگردد، جامعهء ایران هرگز راه رفاه و رهائی خود را پیدا نمی کند. بایستی تکلیف ملت ما با این امام و کسانی که خود را نواب و نمایندگان او قلمداد می کنند برای یک بار و برای همیشه روشن گردد. کاری که در عالم تخیّل انجام گرفته ، امید است که در عالم واقع نیز انجام بگیرد.

ای کاش! هم میهنان فهیم ما با دقت این کتاب را بخوانند و در میان دو بخش تخیلات و واقعیت ها و تفکیک آنها از هم، به راهکاری که در این زمینه برای نجات ملت مان ارائه شده است، توجه مبذول دارند. شاید این راهکار و نظایر آن بتواند در رهایی ملت ما موثر واقع شود. 

 

 

  پاریس : مهر ماه 1387

 

هوشنگ معین زاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Copyright © 2004, All rights reserved. Created by The Iranian cultural foundation . www.farhangiran.com   E-mail: webmaster@farhangiran.com