متن
و شعر زیر از بانوی پراحساس و خردمند آریانه یاوری در سایت جار منتشر شده
است.در باره ی استاد معین زاده و نوشته هایش سخنان فراوان گفته و نوشته
اند که این هم به آن گنجینه ی قدردانی از یک اندیشمند ایرانی اضافه شده
است. (کلوپ
اهل قلم)
***
از :آریانه
یاوری
هوشنگ معین زاده بین کفر و
عصیان
چکمه ها
آمد سحری ندا از میخانه
ی ما کای رند خراباتی دیوانه ی ما
بر خیز که پر کنیم پیمانه
زمی زان پیش که پر کنند پیمانه ی ما
نمی دانم اگر بخواهم شعری بسرایم با کدامین کفری آغاز
کنم و با کدامین عصیان پایان دهم . نمی دانم نثرش را در کدامین گنجه ای
پنهان کرده بود و با کدامین رند و خراباتی جامی زده که هنوز لبانش از
بوسه های پیمانه اش میسوزد . نقاب از چهر ه ی خدا و پیامبرانش نادر وار
برداشته و آنها را به میخانه برده و با خیام جامی زده اند .
و در دوزخ روی شبدر های آتشین با فرشتگانش چرخی زده و
با خدایش دوئلی کرده . سراب و باورهای دینی را رسوا کرده و کوزه گران را
مژ ده ای داده و ساقیان را ساغری .
جامی را در دست گرفته و از روی پل باریک دوزخش مست کنان
ماهرویان را نوازش کرده و مدینه ی فا ضله را در دوزخ بنا کرده و با قلم
مهربانش الفبای رسوائی را به خدا و پیامبرانش درس داده و از نثر زیبا و
روانش لا لا ئی برای گنجشگان بی کس و مستان و ولگردان
را در مدینه ی فاضله جائی داده ..آ
چکمه ها
چکمه هایت را به کدامین میخ
آویز کنم
که خود از دیوار های دود گرفته
خسته اند
و طلب بو سه ای دارند
چکمه هایت را در کدامین گنجه
پنهان کنم
که خود خدا را پنهان کرده اند
و از آیه ها خسته اند
ستار ه هایت را در خلاء خدا رها
کردم
پیامبران پیر و مفلوک با عصا
های شکسته
در کو هها پنهان شد ند
و من به سوگواری حرمتت نشستم
گریستم گریستم
اما هنوز خدا در گنجه پنهان است
.
|