ماهنامه ایران- پاریس
دوره جدید شماره 2
سال چهارم اردیبهشت 1376
معرفی: خیام و آن
دروغ دلاویز
از: رضا مرزبان
خیام و آن دروغ دلاویز
پرداختن به جهان پس از
مرگ، در ادبیات ایران، قدیم است و به پیش از اسلام باز می گردد و از
آنجاست که بعدها به ادبیات اروپا راه یافته، و دانته « کمدی الهی» را
آفریده است.
در ادبیات مذهبی بعد از
اسلام نیز به صورت روایت و قصه، نمونه هایی وجود دارد. اما نزدیک ترین
کار به زمان ما، در این زمینه داستان «ساتریک» صادق هدایت به نام «حاجی
آقا» است و در همین رابطه«صحرای محشر» جمال زاده. به طبع، در هر دو اثر
با مجموعه باورها و آموزه های مذهبی برخورد شده است، البته با دو شیوه و
بینش متفاوت.
در «حاجی آقا» هدایت پس از
تصویر سازی طعن آلودی از فضای اجتماعی- سیاسی- فرهنگی، قهرمانش را به
اتاق عمل بیمارستان می برد و در بیهوشی زمان عمل، حاجی آقا به سیر بهشت و
جهنم می پردازد....
«صحرای محشر» تصویر آن روز
موعود صد هزار سال و پل صراط و بارگاه عدل الهی است با تمام جبروت و
جلالش، و جمعیت انبوه که نامه های عمل خود را به دست گرفته اند و چشم به
راه احضار هستند و فرشتگان بی شمار که بین بارگاه عدل و آنها در رفت و
آمدند، و نیز تجسم، رباعی منسوب به خیام که :
شیخی
به زنی فاحشه گفتا مستی هر روز به دام دیگری پا بستی
گفتا
شیخا هر آنچه گفتی هستم اما تو چنان که می نمایی هستی؟!
«خیام و آن دروغ دلاویز!»
در همین مسیر و در باز نگری جهان پس از مرگ، با شیوه ای ساده، روان و پر
کشش نوشته شده است. زبان روایی و جدلی نرم و قانع کننده، به خوبی در
اختیار نویسنده به هر صحنه وارد می شود، و طنزی جمال زاده وار در تصویر
سازی ها حضور دارد.
احتجاج ها، یاد آور صحنه
آرایی کسروی در جزوه های کوچک «استاد رجب به کربلا می رود» و «عطسه به
صبر چه ربط دارد» است که به شیوه اقناعی در نفی خرافات نوشته بود.
اما «خیام و آن دروغ
دلاویز!» پرداختی است از سر آگاهی، آمیخته با نکته سنجی بسیار، و به خوبی
نظر نویسنده را که می خواهد خواننده را به تعقل در برابر باورهای کهنه و
نو رایج در جامعه، و انباشته در ذهن عام، برانگیزد، تامین می کند.
نویسنده، به جایگاه
اجتماعی زن و وضع اجتماعی مرد، راوی داستان از زاویه مثبت می نگرد. بافت
داستان، سمبولیک است و نگاه ها در سطح و به ستم های عادت و سرنوشت توجه
دارد.
«حاجی رجب» که نویسنده، او
را روایت می کند، از همان چند سطر صفحه اول و با آژیر آمبولانس سر از
بهشت در می آورد، و سر انجام در صفحه آخر، روی تخت بیمارستان پس از عمل
جراحی، به هوش می آید.
نیکو کاری ها و بد کاری ها
به همان سادگی که در قصه های مادر بزرگ، تصویر شده است.
|