«آخدا، برگرد به زمین»
نوشته:هوشنگ معین زاده، پاسخ مقاله «حکیم حق نظر»،است که با نام
«آخدا بر
گرد به آسمان»
در کیهان نوشته شده بود. این نوشته در شماره 907 سال 2002 کیهان چاپ
گردید، و اکنون که کتاب «بشارت، خدا به زادگاهش باز میگردد» با
همین دیدگاه منتشر شده است، آنرا برای ملاحظهُ دوستانی که به کیهان
دسترسی نداشته اند، حضورشان تقدیم می شود.
************************
آخدا، بر گرد به زمین!
-----هوشنگ
معین زاده -----
اگر می خواهیم از شر حرف و حدیث
هایی که به بهانه نام خدا، بندگان او را دچار مصیبت می کنند، نجات پیدا
کنیم، باید خدا را از آسمان به زمین و به میان مردم برگردانیم.
آقای «حکیم حق نظر» در مقاله ای با نام «آخدا برگرد به
آسمان»(کیهان شماره 904) با قلم شیرین و معرفت عمیق خود به تاریخ ادیان و
ادب فارسی، گناه اکثر مصیبت های عالم بشری، بویژه جریانات دهه های اخیر
ایران را به گردن خدا انداخته که از آسمان به زمین آمده است. ایشان
معتقدند که با برگرداندن خدا به آسمان همه چیز رو به راه خواهد شد.
این برداشت به دلایل زیادی با واقعیت تطبیق نمی کند،
دلیل عمده آن نیز عدم شناخت صحیح مردم از مفهوم خداست. چرا که شناخت اکثر
مردم از خدا متاسفانه در همان محدوده ایست که پیغمبران، با توجه به دانش
اندک روزگار خود شرح داده اند. حال آنکه اگر خدا شناسی ما بر داده های
علمی امروز متکی باشد، برداشتمان از خدا به کلی تغییر می کند و انتظارمان
نیز از او معقولتر و نگرشمان نسبت به او منطقی تر می گردد. برای روشن شدن
این مساله و رابطهُ «خدا و انسان» به چند نکته اشاره می کنم:
همانطور که آقای حکیم حق نظر در مقاله خود نوشته اند،
قصه خدا رشته ایست که سر درازی دارد و به زمانهای بسیار قدیم بر می گردد.
به ایامی که انسان، این موجود دو پا به باورهایی کشید شد که این باورهای
از مادر و پدر پرستی شروع شد و به توتم و بت پرستی و سپس به پرستش خدایان
گوناگون رسید تا اینکه ایدهُ تک خدایی به میان آمد، که آن را آخرین پدیده
در مفهوم خدا شناسی و خداپرستی قلمداد شد.
از طرف دیگر، در آغاز ظهور خدایان، جایگاه آنها در میان
مردم بود. خدایان در خیر و شر مردم شریک بودند. بعضی از خدایان پیروانشان
را حتی در سفرها و کوچ کردنها همراهی می کردند. گاهی اوقات هم به وسیله
سیاحان و بازرگانان و روحانیون به سرزمین های دیگر و به میان طوایف مختلف
برده می شدند و به مقام خدایی آنها می رسیدند که نمونه بارز آن، میترا
خدای آئین مهر است.
وقتی که مساله چند خدایی به مخمصه افتاد و تعدد آنها
باعث سردرگمی مردم شد، معرکه داران آنها به چاره جویی پرداختند. یکی از
راه حلهایی که پیدا کردند، پنهان نمودن خدایان از نظر و دور کردنشان از
دسترس مردم بود. آنها به ترتیب او را از چادر و خانه های گلی و حصیری
قبایل به بتکده ها و معابد و نیایشگاها بردند. بعضی ها هم مانند موسی
خدای کوه نشین خود را به صندوق نهاد و در خیمه گذاشت. جماعتی هم مانند
یونانیان ضمن اینکه معبد کوه المپ را به عنوان خانه خدایان ساختند، در
آسمان هم جایگاهی برایشان در نظر گرفتند. تا این مرحله مردم با خدایان
مدارا می کردند و هیچ مشکلی هم با آنها نداشتند. چون پیروان هر خدایی می
توانستند در موقع نیاز، مستقیماٌ به خدای مورد پرستش خود متوسل شوند و
مرادشان را شخصاٌ از او بطلبند.
مشکل اساسی در رابطه انسان با خدا از زمانی آغاز گردید
که نماد خدایانی که به صور گوناگون در دسترس مردم قرار داشتند، روز به
روز به دلایل مختلف، منجمله برآورده نشدن حاجاتشان، از طرف پیروانشان
مورد اهانت و بی احترامی قرار می گرفتند. بعضی مواقع هم به شکستن آنها
مبادرت می کردند، که نمونه بارز آن را در بت شکنی اسطوره ای ابراهیم
شنیده ایم. اینگونه اعمال،هم به اعتبار خدایان لطمه می زد و هم دکان
کاسبی معرکه داران آنها را به خطر می انداخت،. مهمتر از همه با توسعه
دانش و معرفت انسانها، چون و چرایی ها هم شروع شده بود که متولیان بت ها
و بتکده ها و معابد و نیایشگاه ها برای نجات معرکه خود با هوشمندی به دو
ترفند متوسل شدند:
نخست خدایان را به آسمان فرستادند و سپس آنها را از تعدد
به یکتایی رساندند تا هم دست مردم فضول از دامان خدایان گوناگون کوتاه
شود و هم معرکه داران متعدد از میان بروند و هم ضرورت حضور خود را به
عنوان واسطه بین خدای واحد و بندگانش تثبیت نمایند.
در بررسی تاریخ ادیان این واقعیت نیز روشن می شود که تا
زمانی که خدا را به آسمان نفرستاده و به یکتایی نرسانده بودند، هرگز جنگ
های مذهبی پیش نیامده بود و انسانها به خاطر خدا و شریعت او به جنگ و
خونریزی نپرداخته بودند.
اولین کشت و کشتار به نام خدای یکتا در مصر بوقوع پیوست.
زمانی که «اخناتون» فرعون مصر و یکی از پایه گذاران یکتاپرستی مصمم شد که
«آتون» خدای یگانه خود را به جای خدایان متعدد مصر و در راس آنها «آمون»
بنشاند. در آن زمان بود که جنگ دهشتناک مذهبی بین طرفداران آمون و آتون
شروع شد، که حتی دامان خود «اخناتون» را هم گرفت و به مرگ او منتهی شد
لازم به یاد آوری است که یکتاپرستی «اخناتون» یکی از
بهترین آئین های یکتاپرستی بود که تا به امروز به بشریت عرضه شده است. تا
جایی که می شود فرامین او را با منشور اعلامیه جهانی حقوق بشر که به
عنوان عالیترین ره آورد فکری بشر پیشرفته امروزی بشمار می رود، برابر
دانست. تعمقی در محتوای آخرین پیام این فرعون گواه این واقعیت است.
اخناتون در آخرین پیام خود می گوید:
« ای ملت مصر، از امروز به بعد فقط یک خدا بر جهان حکومت
می کند و آن «آتون» است و غیر از روشنایی «آتون» هیچ نوری بر جهان نخواهد
تابید. ای ملت مصر، ای کسانی که مرا دوست می دارید.... به راه بیفتید و
تمام خدایان قدیم مصر را سرنگون کنید و محرابهای آنان را بکوبید و ظروف
محتوای روغن مقدس این خدایان غاصب را سرنگون نمائید و معابد آنها را از
بین ببرید...
من به شما اجازه می دهم که برای از بین بردن نام این
خدایان غاصب قبرها را نبش کنید و مجسمه های آنان را در هم بشکنید تا این
که مصر از ستم و فتنه انگیزی و خشم و طمع این خدایان نجات پیدا کند...
این خدایان که هزارها سال در این کشور خدایی کرده، زاد و ولد نموده و خدا
زادگانشان این کشور را پر کرده اند، محال است که دست از مزایای خود
بردارند و بگذارند که در این کشور اراضی با مساوات بین مردم تقسیم شود.
تا نسل آنها را در مصر معدوم نکنیم این کشور از وجود خدایان غاصب و طماع
تصفیه نخواهد شد.
ای ملت مصر، از امروز در این کشور نه کسی ارباب است ، نه
کسی غلام، نه کسی آقاست، نه کسی نوکر و هیچ کس حق ندارد دیگری را مجبور
نماید که در زمین وی زراعت کند و هیچ کس حق ندارد دیگری را وادارد که در
معدن او به کار مشغول شود. هر کس آزاد است که هر جا بخواهد برود و هر شغل
که می خواهد پیش بگیرد و تمام افراد مصر در قبال یکدیگر و مقابل «آتون»
مساوی هستند...».
از عجایب روزگار اینکه همین فرعون حدود3750 سال پیش برای
اولین بار مجازات اعدام را لغو می کند و قانون قصاص را از میان بر می
دارد.....
قصدم از ذکر ماجرای آخناتون این بود که بگویم اکثر
جنگهای مذهبی به بهانه یکتاپرستی انجام گرفته است، زیرا تا زمانی که هر
قوم و قبیله و ملتی خدا یا خدایان خود را داشتند، هیچ جنگی به نام دین و
مذهب خدایان به وجود نیامده بود، ولی وقتی خدا به آسمان فرستاده شد و به
دور از دسترس بشر قرار گرفت، بدبختی های بشر با مسائل اعتقادی خود و
بخصوص با خدا و پیغمبران و ادیان و مذاهب او و متولیان شریعتش آغاز شد.
چرا که نمایندگان این خدایان تحت عنوان فرامین و امر و نهی های الهی از
قبیل واگذاری سرزمین کنعان به ذریه ابراهیم در مقابل ختنه کردن اولاد
ذکور قبیله او و یا تقسیم بشریت به مسلمان و کافر و دادن حکم جهاد به
مسلمانان برای مسلمان کردن کافران دست به فجایعی زدند که هنوز هم آثارشوم
آن از جامعه انسانی رخت بر نبسته است. بدتر از همه تفتیش عقاید است که در
تمام ادیان و مذاهب یکتا پرستی مرسوم است که نمونه های آنرا در مسیحیت و
اسلام دیده ایم و می بینیم.
بازگشت خدا به زمین
از اینروست که من بر عکس آقای حکیم حق نظر معتقدم که
مشکل اساسی انسان از وقتی شروع شده که خدا را به آسمان فرستادند و تا
زمانی که خدا به زمین برنگردد و در میان مردم ساکن نشود، اوضاع و احوال
بشر رو به راه نخواهد شد.
اگر به هر دلیلی، چه عقلی و چه ایمانی به خدا باور
داریم، می باید او را از آسمان پائین بیاوریم تا اگر دوست دارد که حکومت
تشکیل بدهد و فرمانروایی بکند، بقول عربها «اهلا و سهلا»تشریف بیاورد و
حکومت کند.
اگر می خواهد کسی یا کسانی را به نمایندگی خود به حکومت
بگمارد و یا جایی را به دلیل خاصی به کسی ببخشد، آن هم «اطاعت» بیاید و
اوامرش را شخصاٌ یا توسط مقربین درگاهش مانند «روح القدس» یا «جبرئیل
امین» ابلاغ کند تا هر کسی به خود اجازه ندهد از طرف او حرف بزند یا دست
به اعمالی بزند که او را در نزد پیروانش بی احترام و بی اعتبار سازد.
روز و روزگاری جماعتی از همنوعان ما به بهانه مصلحت مردم
یا خدا، او را به آسمان فرستادند تا بتوانند با خیال راخت از طرف او امر
و نهی کنند «و کردند هر آنچه نباید می کردند»...
امروز هم باید جماعتی شال و کلاه کنند و خدا را از آسمان
به زمین برگردانند تا موجودی را که مردم خدا می پندارند، در دسترسشان
باشد و شک و تردیدهایی را که بودن و نبودنش در دل آنها ایجاد شده است از
میان برداشته شود، مضافاٌ اینکه مردم از دست نمایندگان بی تمیزی که مقام
دلالی خدا را به خود اختصاص داده اند نجات پیدا کنند.
به نظر من تنها در این صورت است که دیگر کسی نمی توانند
ادعا کنند که فرمان خدا را اجرا می کنند و یا مانند آخوندهای مذهب شیعه
مدعی باشند که دارند حکومت الهی را در زمین جاری می سازند، در عین حال
نیز امثال خمینی ها و ملا عمرها و اسامه بن لادن ها و غیره نیز پیدا نمی
شود که کاری کنند که نه تنها روح بشر، بلکه روح خدا نیر از اعمال و کردار
آنها جریحه دار گردد.
اگر می خواهیم از شر حرف و حدیث هایی که به بهانه نام
خدا، بندگان او را دچار مصیبت می کنند، نجات پیدا کنیم، باید خدا را از
آسمان به زمین و به میان مردم باز گردانیم.
هوشنگ معین زاده – پاریس، اردیبهشت ماه 1381
|